۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

استغفرالله

دیروقته و ارنواز نمی خواد بخوابه. خاله محدثه هم قراره شب خانه ما بخوابه. ارنواز واسه نخوابیدن یکریز از محدثه سوال های بی ربط می پرسه. محدثه که دیگه خسته شده آخرش میگه: استغفرالله ربی و اتوب الیه!
ارنواز که معنیش را نمی فهمه میگه: ایتالیایی صحبت می کنی من نمی فهمم!

۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

پیشی بلا

شما باور نمی کنید ولی این اتفاق افتاده!
پیشی رفته تو شورت ارنواز و اون تو جیش کرده!

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

بگل (بغل)

بگل بگل بگل
این کلمه ای هست که ارنواز تازگی ها زیاد استفاده می کنه. موقعی که می خواد بخوابه میگه بگل، موقعی که نصف شبی خواب می بینه میگه بگل، موقعی که صبح بیدار میشه میگه بگل، موقعی که می خواد بره بیرون میگه بگل، موقعی که می خواد از مهد بیاد خونه میگه بگل و....
با این حساب باید بگل ها را به دو گروه بگل مثبت و بگل منفی تقسیم کرد.

۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

پی پی در خانه جدید

دنبال یک خانه جدید می گردیم تا خانه مان را عوض کنیم. با ارنواز رفتیم که خانه را ببینیم. بدمون نیومده ، بخصوص ارنواز میگه که به بنگاهی بگید ارنواز هم خوشش اومده. تا اینجاش مشکلی نیست ولی وقتی می آییم یرون، ارنواز با مامانی می روند دوچرخه سواری. یک کم دیرتر ارنواز پی پی داره اما قبول نمی کنه که بره خونه و پی پی کنه چون می خواد خانه جدید پی پی کنه. این را باید چه کار کرد؟

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

تعیین جنسیت

حالا من چهل و اندی سال از خدا عمر گرفتم، اینو تازه فهمیدم که جنسیت بچه ها چه جوری تعیین میشه. یعنی اگه نتونم  این نظریه جدید ارنواز را به کل ابنای بشر تعمیم بدم، حداقل میتونم بفهمم که خودم چه جوری پسر شدم و دختر نشدم. طبق این نظریه جدید ارنواز وقتی از شکم مامانم دراومدم ، دختر بودم اما از اونجاییکه کچل بودم مامانم منو برگردونده تو شکمش و پسر دراومدم بیرون!
خدا اینشاء الله هیچ پدری را کچل نکنه

۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

سفره هفت سین

ارنواز سفره هفت سین را خودش انداخته. عیدیش را هم از عمو نوروز گرفته. اینه که میگه بابا سفره را جمع کنیم، عمو نوروز که رفته

درخت کچل

دیروز با ارنواز رفتیم پارک. نزدیک غروب بود و هوا گرگ و میش بود. درخت ها هم بدون برگ بودند و یک خورده غم انگیز بود. ارنواز گفت: بابا درخت ها کچلند، بدجنسند!
گفتم بابا هم کچله که!
گفت: آره ولی درخت ها بد جنس می شوند

۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

انگلیسی صحبت کردن ارنواز

ارنواز داره نقش خانوم دکتر را بازی می کنه و مامانی هم شده ارنواز. مساله اینه که خانوم دکتر ظاهرا نه فارسی بلدند و نه ایتالیایی چرا که خانوم دکتر انگلیسی هستند!!!
ارنواز هم که البته انگلیسی بلد نیست پس در نتیجه راه حل ارنواز واسه بازی این می شود که ایتالیایی با لهجه عجیب و غریب صحبت کنند و بگند که انگلیسی است دیگه !!!

۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

۱۳۹۱ اسفند ۲۰, یکشنبه

مامان و بابای درد

ارنواز میفته زمین و پاش یه خورده اوخ میشه. بعد از گریه کمی آروم شده ولی هنوز دردش سر جاشه.
- مامان به این اوخ میگی بره؟
- اوخه برو
- چی گفت؟
- گفت باشه میرم

...
- مامانی به مامان و بابای درده میگی به بچه شون بگن ارنوازو اذیت نکنه؟
- مامان و بابای درد! به بچه تون بگید دختر منو اذیت نکنه
- چی گفتند؟
- گفتند ما دوست نداریم بچه مون کسی را اذیت کنه
- بهشون بگو بچه شونو بکنن تو اتق درو روش ببندند
- مامان و بابای درد بچه تونو بکنین تو اتاق در را روش ببندید
- چی گفتند؟
- گفتند باشه
- بگو به پلیس زنگ بزنند بچه شونو دستگیر کنه
- نه دیگه حالا گناه داره...

۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

گل یا پوچ

ظاهرا ارنواز خانوم تو بازی کردن به مادرشون رفتن. یعنی دست به تقلب می زنند. خانوم داشتند با مامانشون گل یا پوچ بازی می کردند بعد مامان هر چه می گفتند پوچ در می آمده، آخرش مشخص میشه که ارنواز گل را پشت خودشون قایم نموده بودند.

پسته پرتغال

- پرتغال می خوری؟
- آره، ولی پسته هاشو در بیار!!!

۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه

توجیه

مامانی و ارنواز شاید برای تعطیلات عید بروند ایران. مامانی قرار میشه تا ارنواز را برای یک ماهی ندیدن بابایی آماده کنه، اینه که بهش میگه: میدونی ارنواز، اگه بریم ایران بابایی را یک ماه نمی بینیم؟
ارنواز: اشکال نداره، بابایی باید واسه اینجا مواظبت کنه از خونه و بره سرکار!



مثل اینکه زیادی توجیه بود