۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

سخن گفتن با بابانوئل

از کرامات مادر خانومی محترم این هست که می تواند با موجودات زمینی که هیچ با موجودات هفت آسمان هم سخن بگوید. تا همین چند روز پیش ایشان متخصص سخن گفتن با پیشی ای بودند که در کابینت یا کمد ماوا داشت و گهگاه شکلاتی به هدیت برای ارنواز می آورد و البته گاهی هم می گفت (و مادر می شنید) که ندارم و آن گاه همین پیشی بخت برگشته با عنوان عوضی از چشم ارنواز می افتادند. حالا قصه آن است که مادر می تواند با بابانوئل هم حرف بزند و از آنجاییکه بقیه صدای این پیرمرد خواب آلود را نمی شنوند، مادر موظف است که صحبت های او را نیز بازگو کند.
حال در نظر بگیرید ارنواز به تماشای سی دی بیبی اینشتن نشسته که پر است از اسباب بازی های رنگ و وارنگ
- مامان به بابا نوئل میگی اینو واسم بخره؟
- آره
- بگو
- بابانوئل اینو واسه ارنواز می خری؟
 - چی گفت؟
 - گفت باشه می خرم

چند ثانیه بعد
- مامان به بابا نوئل میگی اینو واسم بخره؟
- آره
- بگو
- بابانوئل اینو واسه ارنواز می خری؟
 - چی گفت؟
 - گفت باشه می خرم


چند ثانیه بعد
- مامان به بابا نوئل میگی اینو واسم بخره؟
- آره
- بگو
- بابانوئل اینو واسه ارنواز می خری؟
 - چی گفت؟
 - گفت باشه می خرم


چند ثانیه بعد
- مامان به بابا نوئل میگی اینو واسم بخره؟
- آره
- بگو
- بابانوئل اینو واسه ارنواز می خری؟
 - چی گفت؟
 - گفت باشه می خرم

...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر