۱۳۹۲ تیر ۳, دوشنبه

نقاشی بابا

ارنواز یک نقاشی توی مهدش کشیده بود که موقع آمدن به خانه با خودش آورد. توی راه برگشت، رفتیم به یک بار تا ارنواز بستنی بخره. (جملات به ایتالیایی است)
خانم صندوقدار: وای چه نقاشی قشنگی، می تونم ببینم؟
ارنواز: آره
خانم صندوقدار: چقدر قشنگ! یه پرنسسه؟
ارنواز: نه
خانم صندوقدار: پس کیه؟
ارنواز: بابامه
خانم صندوقدار: بابات؟

صندوقدار یه نگاهی به کله کچل من و یه نگاهی به موهای بلند نقاشی می اندازه و...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر