۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

خانوم حنا

قدیمی تر ها مثل بابا نمایش حسن و خانوم حنا را یادشون میاد. یک نمایش با شیوه عروسک گردانی سیاه (حالا شاید اسم شیوه را درست ننوشته باشم اما القصه مساله اینه که چند نفری با لباس های سیاه در پس زمینه ای سیاه، عروسک ها را حرکت می دهند)
ارنواز امروز داشت این نمایش را توی یوتوب می دید. قصه آنجا بود که حسن به اصرار مادرش رفته بود و گاوش یعنی خانوم حنا را برای تامین مخارج فروخته بود (البته به یک دانه لوبیا) و امشب حسن دور از خانوم حنا غصه دار شده بود و داشت آواز غمگین می خواند.
ارنواز: چی کار می کنه؟
بابا: داره آواز میخونه
ارنواز: چرا؟
بابا: چون غمگینه، تنها است
ارنواز: پس اونا که پیشش هستن کین؟
بابا: اونا تو بازی نیستند
ارنواز: پس اونجا چی کار می کنند؟
بابا: اونا عروسک گردان هستند
ارنواز: چی کار می کنند؟
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر