۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

هدیه به ماه

تو راه برگشت به خانه تصمیم می گیره که به ماه هدیه بدهد بعد می پرسه چه جوری می تونم بهش هدیه بدم؟ میگم باید سوار موشک بشی بری اونجا، میگه الان می تونم برم؟ میگم نه خیلی سخته وقتی بزرگ شدی، اگه خواستی فضانورد بشی شاید بتونی بری. میگه نه الان میخوام برم، میگم نمیشه. میگه ولی من می خوام هدیه بدهم، میشه ماه بیاد هدیه منو ببره؟ میگم آره. میگه کجا بزارم که هدیه ام را ورداره؟ میگم میتونی بزاری تو بالکن.
ارنواز حالا داده من یک کلاه با کاغذ واسه اش درست کردم بعد روش را با مداد شمعی نقاشی کرده و خودش برده گذاشته بالکن تا ماه بیاد ببردش. ماه که سر شب نیومده ولی ما هم فکر می کنیم تا دم دمای صبح موقعی که ما هم خوابیم سر و کله اش پیدا بشه و هدیه قشنگش را با خودش ببره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر