یک پسر اسکیت سوار از جلومون رد میشه. از ارنواز می پرسم: بابایی شنیدم تو تهران اسکیت سوار شدی؟
- آره
- چطور بود؟
- مربیم گفت دستمو بگیرم این بغلا .
- خب دیگه چی؟
- هیچی مامان هم داشت قلب قلب می زد.
- آره
- چطور بود؟
- مربیم گفت دستمو بگیرم این بغلا .
- خب دیگه چی؟
- هیچی مامان هم داشت قلب قلب می زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر