۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

تولد مادر

دیروز تولد مادر (اسم جدید مامان) بود. مشکل اما این بود که ارنواز قبول نداشت که تولد مادر هست. یعنی معتقد بود که باید تولد فقط واسه خودش باشه. در نتیجه مادر حتی نتونست کیک خودشو فوت کنه....
اما در ادامه ارنواز تصمیم گرفت که به مادر هدیه بده. اینه که با بابایی رفتند تو اتاق. البته ارنواز دنبال یک جعبه هم می گشت که هدیه اش را بگذاره تو جعبه. اما چون جعبه پیدا نشد بابایی پیشنهاد کرد که هدیه را تو کاغذ کادو بپیچند. بعد ارنواز یک عروسک خوک را برداشت که بده به مادر. یک عروسک ببر را هم برای هدیه دادن به خودش برداشت و از آنجایی که احنمالا بابایی گناه داشت یک قورباغه هم سهم بابایی شد. بعد همه هدایا کادوپیچ شد و...
اما از آنجاییکه هدیه دادن و هدیه گرفتن به ارنواز چسبیده بود، تصمیم گرفت تا دوباره یکسری هدیه جدید بده و...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر