۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

کچل و گرما

مامان بالاخره یک چیزهایی واسه تعریف کردن تو یادش موند.
چند روز پیش خانه مامان جون با دایی مهدی بازی می کردی. دایی را می بری تو اتاق و در را می بندی. بعد از مدتی مامانی میره و در را باز می کنه و میگه دایی گرمش میشه. تو میای بیرون و به دایی مهدی میگی: تو که کچلی گرمت نمیشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر